راهکارهایی برای جلوگیری از بی حوصلگی کودکان در سفر

به کودکان پیشنهاد بازی هایی را بدهید که داخل ماشین امکان انجام آن وجود دارد

راهکارهایی برای جلوگیری از بی حوصلگی کودکان در سفر

 فرض کنید در یک سفر جاده ای با خانواده تان هستید و بعد از مدتی تنها چیزی که میشنوید صدای بچه ها از صندلی عقب است که میگویند: کی میرسیم؟ من خسته شدم!

از آنجایی که کودکان زودتر از بزرگترها از یک نواختی خسته می شوند،تلاش کنید با برنامه ریزی مناسب، تنوع کافی را در ماشین برای آنها فراهم کنید.در ادامه چند راه کار برای جلوگیری از بی حوصلگی و خستگی کودکان در سفر پیشنهاد می شود:


 *  می توانید قبل از حرکت با تهیه اسباب بازی های مناسب این تنوع را خلق کنید؛اسباب بازی هایی مانند پازل،ماشینهای کوچک،عروسک،کتاب، مجله، دفتر نقاشی و  دیگر وسایلی که حجم کمی دارند ولی به هنگام طولانی شدن مسافرت، روحیه تازه ای به کودکان می دهند.


* به بچه ها اجازه دهید مقصدهایی که دوست دارند را روی نقشه پیدا کنند و نشانتان دهند. این کار علاقه شان رادر طول سفر حفظ میکند.

*  اجازه دهید هرکدام از بچه ها یک خوراکی ویژه که در روزهای عادی اجازه ی خوردنش را ندارند از سوپرمارکت انتخاب کنند. به آنها بگویید که اگر در طول سفر خوب رفتار کنند این خوراکی نصیبشان می شود.


* در صورت امکان هر چند ساعت یک بار توقف کنید تا هم خستگی خودتان زدوده شود و هم کودکان هوای تازه ای را دریافت کنند.


*   از بچه ها بخواهید اطلاعاتی راجع به جاهایی که قرار است بازدید کنید و چیزهایی که انجام بدهید جمع کنند. لیستی درست کنند و در طول سفر کارهای انجام شده را در لیست تیک بزنند.


*  به کودکان پیشنهاد بازی هایی را بدهید که داخل ماشین امکان انجام آن وجود دارد. در ماشین، مسابقه راه بیاندازید؛ مسابقاتی مثل شمردن نام شهرها با حروف مشخص مثلا از کودک خود بخواهید که با حرف آخر هر شهری، نام شهر دیگری را بگوید. در سنین بالاتر می توانید مشاعره راه بیاندازید. همچنین می توانید از آنها بخواهید که با کلمات پیشنهادی شما قصه بسازند یا شعر کودکانه ناقصی را کامل کنند.

مسافرت رفتن

در طول مسیر از سی دی یا کاست های اشعار کودکانه و قصه،استفاده کنید

 
*  به بچه ها یک دوربین دیجیتال کوچک یا اگر ممکن نیست یک دوربین دست دوم بدهید. آنها میتوانند از جاهایی که بازدید میکنید عکس بگیرند و با این کار سرگرم شوند.

 

* اگر فرزندان شما در سنین مدرسه هستند، با دادن اطلاعات درباره شماره ماشینها و شهرهای مربوطه، هم اطلاعات آنها را در این زمینه افزایش دهید و هم برای مدتی آنها را سرگرم کنید.


*  زمانی که کودکان سروصدا راه می اندازند، برای آنها توضیح دهید که ممکن است باعث کاهش تمرکز راننده شود و این مساله برای همه خطرناک است.

 

* در طول مسیر از سی دی یا کاست های اشعار کودکانه و قصه،استفاده کنید.


*  خوراکی های مناسب همراه داشته باشید و در فاصله زمانی مناسب با در اختیار گذاشتن آنها، ذائقه و روحیه کودکان را تنظیم کند.


* در صورت امکان هر چند ساعت یک بار توقف کنید تا هم خستگی خودتان زدوده شود و هم کودکان هوای تازه ای را دریافت کنند.


* با این کارها هم خودتان در طول سفر خسته و بی حوصله نمی شوید و هم کودکانتان از سفر لذت میبرند.

گردالی


میوه مورد علاقه و شخصیت افراد / خودشناسی با میوه مورد علاقه !

در این تست روانشناسی با انتخاب میوه مورد علاقه تان به شخصیت خود پی می برید.

میوه مورد علاقه و شخصیت افراد

میوه مورد علاقه و شخصیت افراد

در این تست روانشناسی با انتخاب میوه مورد علاقه تان به شخصیت خود پی می برید.

اگر ظرفی پر از میوه های زیر، مقابل شما باشد، کدام را انتخاب می کنید؟

سیب، پرتقال، هلو، گلابی، گیلاس، موز، نارگیل، انگور سیاه و آناناس
 
سیب
اگر سیب میوه مورد علاقه شماست فردی افراطی هستید که از روی انگیزه آنی و بدون فکر قبلی کاری را انجام می دهنید رک گو هستید و از مسافرت لذت می برید می توانید خیلی خوب رهبری یک گروه را به عهده بگیرید و کارها را پیش ببرید اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید که این انگیزه شما از نظر اطرافیان بی همتاست

پرتقال
فردی صبور و پر طاقت هستید که اراده تان بسیار قوی است دوست دارید کارها را به اهستگی ولی بطور جدی انجام دهید خجالتی هستید و نزد اطرافیانتان قابل اعتمادید شریک زندگی خود را با دقت و تمام احساس قلبیتان انتخاب می نمایید و از هر گونه مشاجره و ناسازگاری اجتناب می کنید .

هلو
رفتار دوستانه ای دارید رک گو و پر حرف هستیدکه به جذابیت شما می افزاید رفتار ناشایست دیگران را خیلی سریع می بخشید و فراموش می کنید برای رفاقت ارزش زیادی قائلید و رگه هایی از استقلال طلبی و بلند پروازی در شخصیت شما دیده می شود که باعث شده شخصی زرنگ و فعال جلوه کنید کمال طلب احساساتی صادق و با وفا هستید. بر هر حال دوست ندارید همه امیال خود را در مقابل دیگران نشاندهید.

گلابی
اگر تمام توجه تان رابه کرای معطوف کنید می توانید آن را با موفقیت انجام دهید گاهی در انجام کارهایتانبی ثبات و متعییر هستید و مایلید که از نتایج سعی و تلاش خود خیلی سریع مطلع شویداز شرکت در بحث های خوب و مفید لذت می برید بی طاقت هستید و زود هیجان زده می شویدبا توجه به اینکه به سرعت دوستی های خود را بر هم می زنید نگهداری رفقا برای شماچندان ساده به نظر نمی رسد.

گیلاس
اگر گیلاس میوه مورد علاقه شماست زندگی همیشه برایتان شیرین نیست و اغلب با فراز و نشیب های زندگی مواجه می شوید بجایداشتن در آمدی جزئی به شیوه ای برای دریافت مقداری زیادی پول فکر  می کنید ذهن خلاقی دارید و به دنبال فعالیت های خلاقانه هستید یک شریک زندگی صادق و با وفامحسوب می شوید و لی ابراز احساسات برایتان کار ساده ای نسیت خانه شما در حکم پناهگاهتان است و از هیچ چیزی به اندازه اینکه در کنار فامیل های نزدیک و افرادمورد علاقه تان باشید لذت نمی برید

موز
فردی با محبت ملایم خونگرم و دلسوز هستید اغلباوقات از کمبود اعتماد به نفس رنج می برید و کمی احساس ترس در شما دیده می شود برخی مواقع مردم از اخلاق خوب شما سو استفاده می کند شریک زندگی خود را تحت هر شرایطی که از نظر روحی و جسمی داشته باشید می پرستید و ارتباطات شما با دیگران در وضعیت متعادلی قرار دارد.

نارگیل
جدی متفکر و اندیشمند هستید اگر چه از روابط اجتماعی تان لذت می برید ولی در انتخاب شریک زندگی بسیار سخت گیر هستید در کارهایتان سر سختی و سماجت دارید ولی لزوما بیپروا نیستید زیرکی تیزهوشی و گوش به زنگ بودن از دیگر خصوصیات شخصیتی شماست بایدمطمئن شوید که در هر زمینه ای و به ویژه از لحاظ شغلی در راس امور قرار دارید شریکزندگی شما باید فرد باهوشی باشد احساسات در زندگی برای شما مهم است ولی به طور حتم برایتان همه چیز نیست!

انگورسیاه
به طور کلی فردی مودبی هستید به سرعت عصبانی می شوید ولیخیلی سریع به حال اولیه باز می گردید از زیبایی در هر نوع ان لذت می برید فردمحبوبی هستید شما سرشت خونگرم و سخاوتمند دارید. میل زیادی برای زندگی در شما موجمی زند و از انجام هر کاری که می کنید لذت می برید شریک زندگی تان باید در هیجاناتشما سهیم شود و از پیشنهاداتتان لذت ببرید.

آناناس
به سرعت تصمیم می گیرید و در انجامکارهایتان سریع و چابک هستید تغییرات شغلی شما را نمی ترساند که این موضوع یکی ازبرتری های شخصیت شماست توانایی استثنایی در سازماندهی کارهایتان دارید و از حجمزیاد وضایف اطرافتان نمی هراسید سعی دارید در ورابط خود با دیگران متکی به نفس صادقو درستکار باشید دوستان خود را خیلی سریع انتخاب نمی کنید ولی اگر شخصی را برگزینیدتا آخر عمر با شما خواهد بود به ندرت احساساتی می شوید و شریک زندگی تان اغلب تحتتاثیر یکرنگی شما قرار می گیرد ولی اجازه ندهید که به دلیل عدم توانایی شما درابراز محبت نا امید شود.


میوه مورد علاقه و شخصیت افراد / خودشناسی با میوه مورد علاقه !

در این تست روانشناسی با انتخاب میوه مورد علاقه تان به شخصیت خود پی می برید.

میوه مورد علاقه و شخصیت افراد

میوه مورد علاقه و شخصیت افراد

در این تست روانشناسی با انتخاب میوه مورد علاقه تان به شخصیت خود پی می برید.

اگر ظرفی پر از میوه های زیر، مقابل شما باشد، کدام را انتخاب می کنید؟

سیب، پرتقال، هلو، گلابی، گیلاس، موز، نارگیل، انگور سیاه و آناناس
 
سیب
اگر سیب میوه مورد علاقه شماست فردی افراطی هستید که از روی انگیزه آنی و بدون فکر قبلی کاری را انجام می دهنید رک گو هستید و از مسافرت لذت می برید می توانید خیلی خوب رهبری یک گروه را به عهده بگیرید و کارها را پیش ببرید اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید که این انگیزه شما از نظر اطرافیان بی همتاست

پرتقال
فردی صبور و پر طاقت هستید که اراده تان بسیار قوی است دوست دارید کارها را به اهستگی ولی بطور جدی انجام دهید خجالتی هستید و نزد اطرافیانتان قابل اعتمادید شریک زندگی خود را با دقت و تمام احساس قلبیتان انتخاب می نمایید و از هر گونه مشاجره و ناسازگاری اجتناب می کنید .

هلو
رفتار دوستانه ای دارید رک گو و پر حرف هستیدکه به جذابیت شما می افزاید رفتار ناشایست دیگران را خیلی سریع می بخشید و فراموش می کنید برای رفاقت ارزش زیادی قائلید و رگه هایی از استقلال طلبی و بلند پروازی در شخصیت شما دیده می شود که باعث شده شخصی زرنگ و فعال جلوه کنید کمال طلب احساساتی صادق و با وفا هستید. بر هر حال دوست ندارید همه امیال خود را در مقابل دیگران نشاندهید.

گلابی
اگر تمام توجه تان رابه کرای معطوف کنید می توانید آن را با موفقیت انجام دهید گاهی در انجام کارهایتانبی ثبات و متعییر هستید و مایلید که از نتایج سعی و تلاش خود خیلی سریع مطلع شویداز شرکت در بحث های خوب و مفید لذت می برید بی طاقت هستید و زود هیجان زده می شویدبا توجه به اینکه به سرعت دوستی های خود را بر هم می زنید نگهداری رفقا برای شماچندان ساده به نظر نمی رسد.

گیلاس
اگر گیلاس میوه مورد علاقه شماست زندگی همیشه برایتان شیرین نیست و اغلب با فراز و نشیب های زندگی مواجه می شوید بجایداشتن در آمدی جزئی به شیوه ای برای دریافت مقداری زیادی پول فکر  می کنید ذهن خلاقی دارید و به دنبال فعالیت های خلاقانه هستید یک شریک زندگی صادق و با وفامحسوب می شوید و لی ابراز احساسات برایتان کار ساده ای نسیت خانه شما در حکم پناهگاهتان است و از هیچ چیزی به اندازه اینکه در کنار فامیل های نزدیک و افرادمورد علاقه تان باشید لذت نمی برید

موز
فردی با محبت ملایم خونگرم و دلسوز هستید اغلباوقات از کمبود اعتماد به نفس رنج می برید و کمی احساس ترس در شما دیده می شود برخی مواقع مردم از اخلاق خوب شما سو استفاده می کند شریک زندگی خود را تحت هر شرایطی که از نظر روحی و جسمی داشته باشید می پرستید و ارتباطات شما با دیگران در وضعیت متعادلی قرار دارد.

نارگیل
جدی متفکر و اندیشمند هستید اگر چه از روابط اجتماعی تان لذت می برید ولی در انتخاب شریک زندگی بسیار سخت گیر هستید در کارهایتان سر سختی و سماجت دارید ولی لزوما بیپروا نیستید زیرکی تیزهوشی و گوش به زنگ بودن از دیگر خصوصیات شخصیتی شماست بایدمطمئن شوید که در هر زمینه ای و به ویژه از لحاظ شغلی در راس امور قرار دارید شریکزندگی شما باید فرد باهوشی باشد احساسات در زندگی برای شما مهم است ولی به طور حتم برایتان همه چیز نیست!

انگورسیاه
به طور کلی فردی مودبی هستید به سرعت عصبانی می شوید ولیخیلی سریع به حال اولیه باز می گردید از زیبایی در هر نوع ان لذت می برید فردمحبوبی هستید شما سرشت خونگرم و سخاوتمند دارید. میل زیادی برای زندگی در شما موجمی زند و از انجام هر کاری که می کنید لذت می برید شریک زندگی تان باید در هیجاناتشما سهیم شود و از پیشنهاداتتان لذت ببرید.

آناناس
به سرعت تصمیم می گیرید و در انجامکارهایتان سریع و چابک هستید تغییرات شغلی شما را نمی ترساند که این موضوع یکی ازبرتری های شخصیت شماست توانایی استثنایی در سازماندهی کارهایتان دارید و از حجمزیاد وضایف اطرافتان نمی هراسید سعی دارید در ورابط خود با دیگران متکی به نفس صادقو درستکار باشید دوستان خود را خیلی سریع انتخاب نمی کنید ولی اگر شخصی را برگزینیدتا آخر عمر با شما خواهد بود به ندرت احساساتی می شوید و شریک زندگی تان اغلب تحتتاثیر یکرنگی شما قرار می گیرد ولی اجازه ندهید که به دلیل عدم توانایی شما درابراز محبت نا امید شود.


مروری بر دروغ های مدعیان اصلاحات در فتنه 88

اصلاح طلبان که قبل از انتخابات با شعار مبارزه با دروغ پا به عرصع رقابت گذاشته بودند بعد از ناکامی در انتخابات، خود پرچمدار دروغگویی وشایعه پراکنی در سطع جامعه شدند. آنانی که روزی رئیس جمهور منتخب مردم را دروغگو و کذاب خواندند خود در منجلاب دروغ و تهمت دست و پا زدند و با نشر اکاذیب و دروغ هایی بعضا ناشیانه به راحتی آبروی ملت و حیثیت نظام را به بازی گرفتند و ملعبه دستان ناپاک خود نمودند. سران فتنه و رسانه های وابسته به آنان در فضای غبارآلود پس از انتخابات با هر وسیله و ابزاری، خائنانه در هرچه تیره کردن فضا کوشیدند و در این راستا از هیچ تلاشی فروگذار ننمودند. در واقع سودای براندازی نظام و نشانه رفتن اصل ولایت فقیه آنها را به آوردگاه انتخابات کشانده بود و تلاش فراوان آنها در بهره گیری از ابزار دروغ و تهمت نشانه ضعف آنان در میدان واقعیت بود. دروغ هایی نظیر علم کردن شهدایی با هویت مجهول و مظلوم نمایی رسانه ای با استفاده از شهدایی زنده (!) یا ادعاهایی بی اساس و التهاب آور در فضای جامعه مانند ادعای مسخره تجاوز به زندانیان هیچگاه از حافظه ملت محو نخواهد گردید، گرچه شاید برخی هنوز توجیهاتی احمقانه برای بعضی از این موارد داشته باشند. در این مقال و مجال برخی از دروغ هایی از این دست را بررسی خواهیم کرد تا بیشتر به ماهیت خبیثانه و رذیلانه و خائنانه جریانی موسوم به اصلاحات که خود بزرگترین نماد دروغ در تاریخ انقلاب هستند پی برده شود    .

 

دروغی بزرگ از حامیان موسوی به نام ترانه موسوی

 

ترانه موسوی از ان دست پروژه هایی بود که رسانه های مدعیان اصلاحات روی آن مانور زیادی انجام دادند و آن را دستمایه ای برای بی آبرویی نظام در سطح بین الملل قرار دادند و حماقت این جماعت وطن پرست (!) تا بدانجا پیش رفت که سناتور مک کارتر در مجلس سنای امریکا از این رخداد اظهار تاسف نمود. اما ماجرا چه بود؟ فتنه گران ادعا می کردند ترانه موسوی در تجمع غیر قانونی 7 تیر در نزدیکی مسجد قبا توسط نیروهای لباس شخصی دستگیر شده وپس از آزار و اذیت جنسی او را به قتل رسانیده اند.  در همین راستاسایت های خبری حامی میرحسین موسوی نوشتند: «ترانه موسوی آخرین بار بنابر گواهی چند بازداشتی دیگر، آخرین بار در مقر پایگاه بسیج در حین بازجویی دیده شده است. نیروی بسیجی پس از آن این دختر را از دیگر بازداشتیان جدا کردند و به او تجاوز جنسی کردند. ترانه موسوی چندین بار و توسط چندین بسیجی به وحشیانه ترین شکل مورد تجاوز قرار گرفت. بر اثر آسیب های وارده به رحم و مهبل بیهوش شد. بسیجیان که دیدند کار به جای باریک کشیده است، بدن نیمه جان او را به بیمارستان امام خمینی کرج بردند به این امید که پارگی رحم و مهبل و مقعد او را به سانحه تصادف رانندگی نسبت دهند. در بیمارستان اما با معاینه پزشک معلوم می شود که علت آسیب های وارده نه سانحه تصادف بلکه تجاوز جنسی بوده است. نیروهای بسیجی که به شدت سراسیمه و نگران شده بودند با مشورت و هماهنگی مقامات بالاتر خود پیکر نیمه جان و بیهوش ترانه را از بیمارستان خارج می کنند و به کلیه پرسنل بیمارستان دستور اکید می دهند در این باره سکوت کنند و با کسی صحبت نکنند(!) پرستاری که نمی خواهد نامش فاش شود اما ترانه موسوی را شناسایی می کند. سرانجام نیروهای بسیجی او را به یکی از بیابان های خلوت اطراف قزوین می برند. در همان حال که بی هوش بوده مجدد به او تجاوز می کنند و سپس بر روی تن نیمه جانش بنزین ریخته و او را به آتش می کشند. تا کلیه آثار و نشانه های تجاوز را از بین ببرند.» البته این بغض و کینه نسبت به بسیج و نهاد های ارزشی سابقه ای طولانی دارد که در حوادثی نظیر کوی دانشگاه و قتل های زنجیره ای در زمان همین به اصطلاح اصلاح طلبان به منصه ظهور رسید سایت نوروز نیز از قول مادر او گفته هایی منتشر کرد و مدعی شد پدر او ناراحتی قلبی دارد و پس از دستگیری ترانه اکنون بستری است. پازل بی آبرویی نظام در بازی دو سر باخت فتنه گران آنجا تکمیل شد و به ایستگاه آخر یعنی هدف مشترک اصلاح طلبان و نیروهای ضد انقلاب خارج نشین رسید که سناتور مک کارتر نماینده جمهوری خواه مجلس سنای آمریکا با قرار دادن عکس ترانه موسوی در کنار خود ماجرای تجاوز و قتل فجیع او را برای سناتورها و خبرنگاران آمریکایی توصیف کرد اتفاقاتی که وقوع آنها در آمریکا امری طبیعی است اما بازتاب های حداقلی آنها در کشور آمریکا سبب می شود اکثریت مردم جهان از رخ دادن آن بی اطلاع باشند. مدعیان وطن پرستی و معترضان به سیاست های خارجی دولت نهم این چنین چوب حراج به حیثیت ملت و کشور خود زدند و هیچگاه نیز از این اعمال اپوزیسیون پسند و دشمن شادکن خود عذرخواهی نکردند. البته گند این قضیه آنجا بالا آمد که 20:30 در گزارشی خبری از واقعیت ماجرا پرده برداشت و اعلام کرد طبق آمارهای موجود با نام ترانه موسوی سه تن در ایران زندگی می کنند که پس از بررسی معلوم شد ترانه موسوی با مشخصات اعلام شده اصلا وجود خارجی ندارد. سردار رادان نیز در این رابطه عنوان کرد:«زمانی که موضوع خانم موسوی، کشته شدن او همچنین تعرض به وی و بعد هم سوزاندن جسد او عنوان شد، ما هم حساس شدیم که این چه اتفاقی بود که همه می دانند، اما پلیس که باید از این اطلاعات باخبر باشد اطلاعی از این موضوع ندارد. در نتیجه پیگیری هایی را انجام دادیم که نتیجه ای در پی نداشت و در ادامه به سایت جمعیت مراجعه کردیم که اسم سه نفر با نام ترانه موسوی به دست آمد.» سردار رادان ادامه داد: «یکی از این افراد، دختر دو ساله ای بود که اساسا با خبر اینها هماهنگ نبود. دو تن دیگر هم مورد تحقیق و پیگیری قرار گرفتند که مشخص شد خانمی که آنها اعلام کرده اند، چندین سال است در خارج از کشور زندگی می کند و با خانواده اش هم مصاحبه شد که موضوع خنده داری بود.»  کروبی نیزکه طبق معمول یکی از مدعیان ای حادثه بود در گفتگو با هیئت سه نفره قوه قضائیه که برای پیگیری مسائل بعد از انتخابات تشکیل شده بود، تاکید کرد: «من ترانه موسوی یا اعضاء خانواده او را ندیده ام و از افراد مرتبط با آقای میرحسین موسوی و اعضای کمیته ای که من و آقای موسوی تشکیل داده ایم شنیده ام و خودم اطمینان ندارم و فقط صرفاً شنیده های این جانب است و در این مورد مستندی ندارم!» اکنون سؤال این است که خانواده او که پیش از افشای این دروغ حاضر در صحنه بودند پس از آن کجا گم و گور شدند؟ حیثیت و آبروی از دست رفته مردم توسط  اصلاح طلبان وطن فروش را چه کسی به آنها بازخواهد گرداند؟

 

شهدا زنده اند اما نه تا این حد



هر روز اخبار جدیدی در رسانه های اصلاح طلبان در رابطه با خوراک تازه گذارده شده بر سفره فتنه گران توسط دشمنان خارج نشین نظام- سعیده پورآقایی- منتشر می شد. بر طبق گفته های رسانه ها او هنگامی که برای گفتن الله اکبر به پشت بام منزل خویش رفته بود توسط چند نفر به همین جرم دستگیر می شود و آنان بعد از تجاوز و قتل وی برای از بین بردن مدارک تجاوز به عنف در نیمه پایین بدن او اسید ریختند. فتنه گران آن چنان به خود اطمینان داشتند که حتی مهندس موسوی در مجلس ترحیم این شهید مظلوم نیز شرکت کرد تا بر حقیقی بودن آن صحه بگذارد سایت نوروز این حضور را این چنین به تصویر می کشد:«مراسم ختم سعیده پورآقایی روز شنبه 7 شهریور به صورت محدود در مسجد قلهک برگزار شد و نمایندگانی از جنبش سبز برای همدردی با خانواده داغدیده این شهید مظلوم در مراسم حضور یافتند.» پارلمان نیوز (ارگان فراکسیون اصلاح طلبان مجلس) در راستای وظیفه خطیر مظلوم نمایی نوشت: «همزمان با انتشار خبر کشته شدن فردی با نام سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی که عنوان می شود اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است، فردی با ارسال یادداشتی برای فراکسیون خط امام(ره) مجلس به روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پرداخت.» این سایت خبری در ادامه متنی را با عنوان «دیروز همه گریستند» درج کرد و نوشت: «سعیده دو سال بود که دیگر پدر نداشت. اگرچه آن وقت هم پدرش نمی توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد. جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط “بود” هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ. خاطراتی از 8 سال دفاع از ناوس ملت ایران و امید از اینکه ناموسش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد. آثار به جای مانده از سلاح های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما می سپرد…ما چه کردیم؟!» این سایت خبری که تصویر اعلامیه سعیده پورآقایی را هم منتشر کرده بود، همچنین افزود:«دیروز مراسم ختم سعیده بود. مراسم ختم که نه! مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت. سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه اش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر می گفت. تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!» مظلوم نمایی همان به اصطلاح معترضان به نتایج انتخابات تمامی نداشت: «امانتدارش که دلبندش را برده بودند به همه جا متوسل شد تا یادگار همسر شهیدش را باز یابد اما هرچه تلاش می کرد کمتر به نتیجه می رسید، تا اینکه به درگاه یکی از اعضای نزدیک به رییس دولت متوسل شد و او هم راهنماییش کرد تا به پشت سردخانه ای صنعتی رسید. آری سعیده اش را درآغوش گرفت اما چه سیاه و چه سرد. چرا دیگر از آن نشاط و شور نوجوانی اثری نبود؟! دیروز همه گریستند.» زنجیره مظلوم نمایی مدعیان اصلاحات ادامه داشت تا اینکه کمیته سه نفره قوه قضاییه در گزارشی اعلام کرد: چندی بعد گزارش کمیته سه نفره ای که مسول رسیدگی به این دست مسائل بود، منتشر شد. در این گزارش در خصوص سعیده پورآقایی از قول مهدی کروبی آمده بود:«این خانم فرزند شهید است و چند نفر از اعضاء خانواده او شهید شده اند و از طرفداران آقای موسوی بودند که با مادرش شبانه تکبیر می گفتند آمده اند او را در منزل دستگیر کرده اند و سپس او را مورد ضرب و شتم قرار داده اند و پس از چند روز جنازه او را که بخشی از قسمت پایین بدن او با اسید سوخته بوده مخفیانه به خاک سپرده اند. افراد آقای میرحسین به منزل او رفته اند و شنیده ام آقای میرحسین موسوی در جلسه ختم او شرکت کرده است و من هم قرار بود به منزل آنها بروم که فرصت نشد و فرزندم به سراغ آنها رفت.» گزارش کمیته سه نفره می افزود:«از آقای کروبی سؤال شد آیا آنچه در مورد این چند نفر شنیده اید برای شما اطمینان حاصل شده که این افراد را در درگیری ها و آشوب های بعد از انتخابات دستگیر و مورد ضرب و شتم و احیاناً تجاوز جنسی قرار داده اند؟ آقای کروبی پاسخ داد: نه. من اطمینان ندارم و اینها شنیده های من است ولی چون در انتخابات معترض بودم و ذهنیتی داشتم لذا هر کسی ادعایی داشت به سراغ او می رفتیم و یا آنها را دعوت می کردیم و با آنها صحبت می کردیم.» در این گزارش در خصوص سعیده پورآقایی آمده بود:«1 – پدر وی شهید نبوده و چند سال پیش فوت کرده واصولاً (س – پ) تنها فرزند خانواده نیست و دختر شهید هم نمی باشد. 2- مشارالیها با مادرش اختلاف داشته و از سال 86 تاکنون 6 مورد از منزل فراری شده و هر بار مادرش برای پیدا کردن او به مراکز انتظامی مراجعه داشته است و در مواردی پس از روزهایی به منزل برگشته و در چند مورد هم توسط مأمورین انتظامی با پسر و دختر دیگر دستگیر و زندانی و یا تحویل مادرش شده است.» سعیده پورآقایی نیز پس از پیدا شدن خود به این موضوع اذعان می کند. اما واکنش رسانه های سبز پس از اعلام دروغ بودن این جنایت بسیار قابل توجه بود؛ سران فتنه علاوه بر اینکه از ابتدا هیچگونه اعتراضی نسبت به این شایعه پراکنی ها نداشتند و حتی خود در مراسم ترحیم او نیز شرکت کرده بودند خود را در جایگاه شاکی قرار دادند و با هوچی گری این همه را سناریوی نهادهای امنیتی علیه خود و خود را فریب خورده خواندند.آنها که با استفاده از این خوراک رسانه ای از هیچ کوششی برای سیاه نمایی وضعیت ایران دریغ نکرده بودند با مظلوم نمایی و تبلیغات گوناگون رسانه ای پای خود را از این واقعه بیرون کشیدند تا بسیاری از سؤالات اساسی مردم دغدغه مند از آنها بی پاسخ بماند. بر فرض اگر این ادعای کودکانه درست باشد آنگاه تمام اخبار و اطلاعات این رسانه ها به کلی زیر سؤال می رود همچنانکه پیش از این نیز زیر سؤال رفته بود. رسانه هایی که با نشانه رفتن نظام آن را آماج حملات و شایعات از پایه دروغ خویش نمودند و ماموریت خود یعنی متشنج کردن و ملتهب کردن فضای جامعه از سوی اربابان خارج نشین خود را به نحو احسن به انجام رسانیدند   .

 

ادعای عجیب کروبی



در روز 18 مرداد 88 روزنامه اعتماد ملی نامه ای از کروبی به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آیت الله رفسنجانی منتشر نمود. در این نامه کروبی با توجه به مواردی نظیر تجاوز به زندانیان و ازار و شکنجه های شدید آنان خواستار تشکیل هیاتی برای پیگیری و رسیدگی به این دست از مسائل بود. سه روز پس از انتشار این نامه سراسر کذب رئیس مجلس شورای اسلامی با اشاره نامه مهدی کروبی گفت:«کمیته تحقیق مجلس موضوع آزار جنسی بازداشت‌شدگان را رد کرده است.» وی افزود: «محتوای این نامه تکان‌دهنده بود و فورا در رسانه های خارجی نیز مورد توجه قرار گرفت. به دلیل حسایست موضوع مطرح شده از کمیته حقیقت‌یاب مجلس خواستم که درباره این موضوع تحقیق کند. در بررسی‌های دقیق و جامع انجام شده درباره بازداشت‌شدگان در کهریزک و اوین هیچگونه موردی که مبتنی بر آزار و تجاوز جنسی باشد، مشاهده نشده است. در گزارش کمیته مجلس بیان شده است در صورتی که جناب آقای کروبی شواهد و مستنداتی مبنی بر آزار و تجاوز جنسی در اختیار دارند به رئیس مجلس شورای اسلامی اطلاع دهند تا به طور جدی پیگیری شود.» در حالی که اصولگرایان با جدیت تمام پیگیر مسئله کهریزک و زندان اوین بودند آماج حملات و تهمت های رسانه ای اصلاح طلبان قرار گرفته بودند و این رسانه ها با تهمت به اصولگرایان و نظام تمام تقصیرها را متوجه احمدی نژاد نمودند او را مقصر همه مسائل دانستند. کروبی که از حمایت میرحسین موسوی و فتنه گران بهره می برد اعلام کرد برای مباحث خود مستنداتی در اختیار دارد و این در حالی بود که پسرش حسین کروبی در مصاحبه ای با صدا و سیما  گفت: «اطلاعات و مستندات پدرم براساس تماس‎هایی است که خوانندگان به روزنامه توقیف شده اعتماد ملی می‎زنند!» اما کروبی بر گفته های خود مبنی بر مستند بودن موارد مطروحه اش پافشاری نمود و اذعان کرد اگر حرفش غلط از آب دربیاید خود با شجاعت! بر اشتباه خود اعتراف خواهم کرد.این اظهارات و تهمتهای شنیع علیه نظام واکنش های بسیاری را از جمله آیت الله سید احمد خاتمی و حتی هم طیفان او همچون احزاب دوم خرداد و حزب اعتماد ملی را برانگیخت.چنانکه یوسف سنجیده عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی اظهار داشت:«ما همه گیج شده ایم و نمی دانیم چکار کنیم.».البته احتمالا کروبی نیز هنگام نوشتن این نامه و بیان این تهمت ها همین حالت را داشته است. قوه قضاییه برای بررسی ادعای مطرح شده کمیته ای سه نفره تشکیل داد.این کمیته پس از بررسی های انجام شده اعلام کرد ادعاهای وارده از طرف مهدی کروبی دروغ و کذب بوده و مدارک ارائه شده نیز اکثرا مخدوش و غیرمستدل می باشد و شائبه دستکاری و جعل آنها جدی است. در روز 20 شهریور در حالی که افکار عمومی در انتظار ارائه اسناد و مدارک از جانب کروبی بود وی در نامه‌ ای سرگشاده‌ خطاب به رییس قوه قضاییه نوشت: «من در مسیر تحقیق خود به نتیجه‌ای خلاف نتیجه سابق در خصوص صحت و سقم ادعای یکی از شاکیان رسیدم. از جمله در مورد سعیده پورآقایی که برخی تحقیقات تکمیلی من ناقض گفته‌های پیشین بود.» همچنین او در این نامه خواستار خاتمه دادن «سند آوردن و سند بردن» شده است؛ و این در حالی است که طبق نظر اژه ای یکی از اعضای کمیته سه نفره، او هنوز به همه ی دروغها و اتهامات اعلام شده از سوی خود اعتراف نکرده است و همچنان مدعی موارد مشابهی از تجاوز و شکنجه و قتل است.

72شهید راه فتنه



پس از شلوغی ها و آشوب های انتخاباتی و درگیری های خیابانی موضوعی که مورد توجه مردم و نظام و همچنین جنبش سبز قرار گرفته بود، تعداد کشته شدگان حوادث پس از انتخابات بوده است. 14 شهریور 88 بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس در گفتگو با فارس گفت: «چند هفته پیش آقایان بهشتی و الویری با حضور در کمیسیون امنیت ملی، لیست 69 نفری از کشته‌شدگان حوادث اخیر را بدون مشخصات دقیق از جمله نام پدر و شماره شناسنامه ارائه کردند که در مقابل از آنان خواستیم به دلیل اینکه این اسامی بدون مشخصات دقیق فاقد ارزش قانونی است، مشخصات دقیق آنان را به ما ارائه کنند. پس از گذشت یک هفته این اقدام از سوی آنان ارائه نشد و پس از پیگیری‌های متعدد دبیر کمیسیون آنان دوباره طی نامه‌ای به کمیته ویژه پیگیری مجلس اسم این افراد را بدون مشخصات اولیه و ضروری ارائه کردند. پس از گذشت یک ماه از حضور این افراد در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و پیگیری‌های متعدد این کمیسیون و کمیته ویژه مجلس هنوز علی‌رغم اینکه سه نفر به لیست 69 نفره آنان افزوده شده است و کشته‌ شدگان را 72 نفر اعلام کرده‌اند اما نام پدر و شماره شناسنامه آنان را که مراجع ذی‌ربط می‌توانند از این طریق نام آنان را پیگیری کنند، هنوز واصل نشده است.»رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس در پایان تاکید کرد: «ادعاهای مطرح شده در این زمینه با توجه به عدم ارائه مشخصات اولیه آنان به شدت زیر سئوال است» برای نخستین بار سایت نوروز، 72 شهید(!) جنبش سبز را در سایت خود مورد اشاره قرار می دهد؛ درحالیکه اسامی افرادی مانند سعیده پورآقایی و فاطمه براتی که در زنده بودن آنها هیچ شکی نیست و همچنین محسن روح الامینی که خانواده او بارها از جریان سبز و فتنه اعلام برائت کرده بودند دیده می شود. نمایندگان مجلس با تشکیل کمیته بررسی حوادث پس از انتخابات پس از بررسی و تحقیق دقیق و مشاهده مستندات و مدارک تعداد کشته ها را 36 نفر یعنی دقیقا نصف آمار ارائه شده از سوی جنبش سبز اعلام می کند که در این میان 3 نفر مجهول الهویه و 3 نفر از کشته شدگان مجموعه کهریزک می باشند. البته باید در نظر داشت کشته شدگانی از نیروهای بسیجی و مردم عادی نیز در این بین وجود دارند. همچنین کمیته سه نفره قوه قضاییه مستندات ارائه شده توسط موسوی و کروبی در خصوص کشته شدگان را رد می کند و آن را مردود اعلام می کند. کروبی نیز در نامه ی دوم خود این اشتباه را می پذیرد. نتایج تحقیقات این دو مرجع و تحقیقات دیگری از سوی کمیته ویژه شورای عالی امنیت ملی بی اساس بودن ادعاهای فتنه در رابطه با کشته شدگان حوادث پس از انتخابات را مشخص می کند.

عاطفه امام



خبر دستگیری عاطفه امام هم به مانند ترانه موسوی و سعیده پورآقایی سروصدای زیادی در رسانه ها به پا کرد و به سوژه ای تازه برای گردانندگان سایتهای اصلاح طلب به منظور ماهیگیری از اب گل آلود و جاروجنجال رسانه ای تبدیل شد. اما ماجرا از این قرار بود که ادعا می شد چند تن با هویت نامعلوم عاطفه امام دختر 18 ساله جواد امام عضو زندانی سازمان مجاهدین را بازداشت کرده اند و چادر از سرش کشیده اند. مادر وی بلافاصله پس از انتشار این خبر به دردل با غمخوار ملت ایران رسانه وابسته به دولت بریتانیا –BBC- پرداخت و در مصاحبه با بی بی سی تاکید کرد که دخترش هنگام بازداشت کاملا سالم بوده و خواست این واقعیت به آگاهی همگان برسد! سریال مظلوم نمایی و سیاه نمایی از وضعیت کشور تمامی نداشت. مادر عاطفه امام اینبار با سایت کلمه به مصاحبه پرداخت. وی در این مصاحبه اظهار داشت دخترش تحت فشار شدیدی است و از او خواسته اند به ارتباط نامشروع با یکسری از افراد سیاسی که اکنون درون زندان هستند اعتراف نماید. با گذشت زمان اما کم کم پرده از این سناریوی دروغین هم برافتاد و با پیدا شدن عاطفه امام که طبق مکالمه تلفنی با مادرش مدعی شده بود پس از تجاوز و شکنجه در مرقد امام رها شده است تحقیقات دستگاه های امنیتی آغاز می گردد و طی این تحقیقات تناقضات فراوانی در خصوص ادعاهای وی کشف می شود که بر ساختگی بودن این جریان موهوم دلالت دارددر نهایت همسر جواد امام خبر دستگیری و بازداشت دختر خود را دروغ اعلام کرد و گفت: دختر بنده در اقدامی ماجراجویانه! و با توجه شرایط خاص روحی و روانی ناشی از دستگیری پدرش که موجب نگرانی خانواده و بنده شده بود،‌ چنین اقدامی را کرد که به همین خاطر از همه عذرخواهی می‌کنم. در واقع تمام این جریانات شوخی احمقانه ای بیش نبود که عملا پس از استفاده تبلیغاتی و رسانه ای فتنه گران و نسبت داده شدن انواع تهمت ها به نظام تنها با یک عذرخواهی ساده پایان می پذیرد. در حقیقت این اصلاح طلبان بودند که از کاهی برای مظلوم نمایی خود کوهی عظیم ساختند و خیانت خود به ملت و کشور را روزبه روز بیشتر آشکار و هویدا می کردند.

شهیدی زنده به نام کارگر نجاتی



احمد کارگرنجاتی یکی از کشته شدگان فتنه سبز و از افرادی است که نام او در لیست 72 کشته سایت نوروز به چشم می خورد؛ دلیل مرگ او ضرب و جرح و مکان دفن او قطعه 213 بهشت زهرا اعلام شده بود. اما وی که به گفته خود از جانب یکی از طرفداران جنبش سبز مجروح و در بیمارستان بستری شده بود با انتشار مطلبی به زبان طنزدر وبلاگش اعلام حیات کرد:«چند وقتیه حرف از دفن مخفیانه اجساد میزدن و من باور نمیکردم! اما واقعا این دفن مخفیانه رو به قدری استادانه انجام دادن که حتی خود من هم نفهمیدم کی دفن شدم. اصلا اونقدر کارشون خوب بلد بودن که نفهمیدم کی کشته شدم. عجب دنیائیه این دنیای بعد از مرگ. همه چی عین قبل از مردنه و اصلا هیچی تغییر نکرده. البته هنوز کسی برای سوال و جواب سراغم نیومد یا شاید سوال و جواب هم مخفیانه انجام شده که خودم نفهمیدم.». او حتی در برنامه 20:30 و بعد از آن در جمع دانشجویان دانشگاه تهران به این مسئله اعتراض نمود. البته بعدها طبق معمول گذشته تهمت ها و نسبتهای ناروایی از طرف سایتهای سبز به او وارد آمد که البته به دلیل مشخص شدن دروغگویی این سایتها کمترین مجالی برای انعکاس در جامعه نیافت.

تقلب



بزرگترین دروغ فتنه سال 88 ادعای تقلب در انتخابات و بطلان رای مردم بوده است.ادعاهای آقای مدعی قانون مداری در خصوص تقلب و بررسی آنها از حوصله این متن خارج است، وزارت کشور و شورای نگهبان با بررسی غالب ادعاهای مطرح شده از جانب مهندس موسوی مهر باطلی بر سخنان او زدند و آنها را فاقد دلایل و مدارک اقناع کننده و محکمه پسند دانستند. اما موسوی نه بر آرای شورای حل اختلاف وقعی نهاد و نه بر تصمیم شورای نگهبان مبنی بر بازشماری آرا اعتنایی کرد. در واقع هدف از این ادعا تهمت به نظام و اعلام بی کفایتی شورای نگهبان توسط عناصر خودفروخته ای مانند میرحسین موسوی بود. البته برخی ادعاهای اعلام شده از طرف ایشان و یا همسرشان بسیار کودکانه ، مضحکانه و بعضا خنده آور است. سایت موسوی دو روز قبل از انتخابات چنین نوشت:« احمدی نژاد در تلویزیون گفته است رقیب فهمیده که شکست خورده و … و این نشان از تقلب است.» همسر ایشان خانم دکتر(!) زهرا رهنورد که به انتخاب نشریه فارین پالیسی در زمره متفکران برتر سال 2009 تعیین شده بود پس از کلی تفکر و اندیشیدن عنوان کرد:« آذربایجان و ترک زبان‌ها هیچ وقت فرزند خودشان را نمی‌گذارند که به کسی دیگر رای بدهند. یا لرستان که خود من لر هستم و موسوی هم بارها گفته من داماد لرستان هستم. بنابراین اهالی لرستان موسوی را نمی‌گذارند به آقای احمدی نژاد رای بدهند.».البته تناقضاتی هم در رفتار و عمل آقای موسوی نیز وجود داشت مانند اینکه در نامه به شورای نگهبان خواستار ابطال انتخابات شد اما دو رو پس از آن در جلسه شورای نگهبان حاضر نشد و شرکت نکرد.  در حقیقت این ادعای بزرگ نیز به مانند ادعاهای قبلی نظیر تجاوز، شکنجه، قتل و… سراسر کذب و دروغ بوده و در راستای خواسته های دشمنان زخم خورده از انقلاب و نظام اسلامی و شادی دل اعداء کشورمان توسط مهره های داخلیشان و به معنایی دیگر اصلاح طلبان خائن فریاد کشیده شد.

 

 

 

 

 


شهیدی که در همین سعادت آباد «سعادتمند» شد

نگاهی به زندگی نامه شهید غلام کبیری

 

شهید حسین غلام کبیری از شهدای فتنه سال 88 بود. شاید بسیاری گمان کنند او انسانی مانند دیگر انسان ها بود که اتفاقاً در میان? نامردی مردمانی ناسپاس کشته شد و حال که در راه انقلاب جانش را فدا کرده لقب شهید به او می دهیم. البته او نیز جوانی بود مانند دیگر جوانان شهرمان، اما خلق و خویی همچون دیگر شهدای کشورمان داشت.  شاید هم برخی فکر کنند فردی افراطی بوده که در وسط معرکه کشته شده است، اما ... خوب است از کودکی او شروع کنیم تا ببینیم چه منش و رفتاری داشت.


حسین در چهل روزگی تولدش بیماری گرفته بود که دکترها جوابش کردند. تمام بیمارستان می گفتند او نمی ماند. پدر و مادر او را در ملحفه ای پیچیدند و بردند خدمت حضرت عبدالعظیم تا بیمه امام زمانش کنند. بیمه جواب داد و شفا گرفت. رییس بیمارستان عکسش را گرفت تا او را به عنوان معجزه امام زمان به دیگر همکارانش نشان دهد.


پدر و مادرش خیلی از او تعریف می کنند. «حسین خیلی مهربان بود، خیلی بچه‌ی ساده، با ایمان و خوبی بود. صبح‌ها می‌رفت مدرسه تا 4، 4 هم می‌رفت پایگاه تا 10‌–‌11 شب؛ وقتی می‌آمد می‌گفتیم مگر تو درس و مشق نداری؟ می‌گفت خب مدرسه می‌روم پایگاه هم می‌روم، فرقی ندارد با هم. خلاصه حسین در این کارها خیلی فعال بود.


شب‌ها می‌رفت گشت می‌داد. چهارراه چشمه علی می‌رفت ، چهار راه خط آهن، فلکه دولت‌آباد. می‌گفتیم مواظبت کن از خودت، حواست باشد یک وقتی یکی با چاقویی چیزی حمله می‌کند، می‌گفت نه، کاری به کسی نداریم، ما فقط ماشین‌ها را بازرسی می‌کنیم.»


اینها را پدرش گفته بود.


مادرش نیز می گفت هر بار به مدرسه می رفتیم می دیدیم نمراتش عالی است. مادرش می گوید: «خیلی فعال بود. از مدرسه می‌آمد زنگ می‌زد می‌گفت مامان حوزه‌‌ام‌، پایگاهم یک ربع دیگه می‌آیم. اخلاقش حرف نداشت. رشته‌اش نقشه‌کشی ساختمان بود‌؛ رفت امتحان داد برای دانشگاه آزاد. بعد از اعلام نتایج یکی از خواهرانش کارمند است، شماره‌ی کارت حسین را گرفت تا از اینترنت ببیند. من همین‌جور که الان نشسته‌ام، نشسته بودم، هیچکس خانه نبود حسین هم مدرسه بود پدرش هم شب‌کار بود همیشه‌، همین‌جور نشسته بودم گوشم به تلفن بود. دیدم تلفن زنگ خورد، خواهرش گفت می‌دانی مامان چه شده! از خوشحالی نمی‌دانست چه کار کند، گفت حسین قبول شده!»


مادر حسین در رابطه با ایمانش می گوید: «حسین یک بچه‌ی با ایمان و با خدا بود. یعنی اذیتش به مورچه هم نمی‌رسید. هر موقع می‌رفتم مدرسه سوال می‌کردم برای درسهایش نمره‌هایش عالی بود. برای زیارت‌های عاشورا دوشنبه‌ها صبح زود می‌رفت. من گفتم خوب جوان است، دنبالش یک روز صبح رفتم تعقیبش کردم گفتم ببینم کجا می‌رود. رفتم دیدم رفت داخل مدرسه، وقتی زنگ خورد رفتم به مدیرش گفتم چرا حسین ما دوشنبه‌ها زود می‌آید؟ گفت حسین دوشنبه‌‌ها می‌آید وسایل نمازخانه، زیارت عاشورا‌، چای و … را آماده می‌کند برای بچه‌ها.»


حنانه، خواهرزاده شهید غلام کبیری نیز در وصف وی گفته است: دایی من خیلی مهربان بود‌، هر موقع از بیرون می‌آمد برایم خوراکی می‌خرید. با موتور من را بیرون و پارک می‌برد‌. باهام شوخی می‌کرد، بازی می‌کرد‌. با خودم می‌گویم کاش داییم شهید نمی‌شد.


این وصف ساده و متناسب با روحیات کودکانه است. اما همین جملات کوتاه توضیح خوبی از رابطه شهید با کودکان دارد: کاش داییم شهید نمی‌شد.


البته شاید طبیعی به نظر برسد که پدر و مادرش از وی تعریف کنند. اما وقتی توصیفات دوستانش را می بینیم می فهمیم به واقع رفتاری شبیه به رفتار شهدا دارد، همان هایی که بسیار در کتاب ها خوانده ایم. تشییع با شکوهش نیز این امر را تصدیق می کند. در پایان متن برخی خاطرات کوتاه دوستانش را ذکر می کنیم.


در ایام انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 نیز با وجود آنکه هنوز 18 سالش نشده بود سعی می کرد نقشی فعال داشته باشد. حتی روز انتخابات نیز در همان محل انتخابات حضور داشت و هر کمکی از دستش بر می آمد انجام می داد. شب نیز در هنگام شمارش آرا به این دلیل که طبق قانون نمی توانست در حوزه انتخاباتی حضور داشته باشد، تا زمان پایان شمارش پشت در مسجد ماند تا نتایج را متوجه شود.



روز قبل از شهادتش را مادر این گونه توصیف می کند: « از حمام که درآمد لباس های مرتبی پوشید و نشست سر سفره. گفت: مادر، روزت مبارک. به شوخی گفتم: این طوری که قبول نیست! سرش را پایین انداخت. گفت: الان دستم خالی است اما کار می کنم و ...
از دلش درآوردم. اما ته دل خودم ماند. طاقت شرمندگی اش را نداشتم. چه می دانستم این آخرین روز دیدار است.»


شب آخر را بی خبر رفت سمت سعادت آباد. مادرش می گوید او رفت عملیات. نه آنکه فکر کنید رفته بود منطقه جنگی که عملیات کند. شهید حسین غلام کبیری رفته همین سعادت آباد که بارها از آنجا گذشته ایم. اما مادرش فکر می کرد رفته رفته است مسجد.در همان سعادت آباد یک پراید آمد و چند نفر را زیر گرفت و فرار کرد. از میان آن ها حسین شهید شد.


به بیمارستان رسید اما نتوانستند نجاتش دهند. ماجرای بیمارستان را پدر شهید اینگونه تعریف می کند:« دست من را گرفت فشار داد، بلند شد. آن‌قدر گریه کرد، اکسیژن دهانش بود، سرم دستش بود، بلند شد نشست. دست من را فشار داد، گریه کرد. اشک می‌ریخت. مثل ابر بهار، نمی‌دانستم. دیدم فقط پاهایش بسته است، نمی‌دانستم که پهلویش هم شکسته است. گفتند پاهایش شکسته، گفتم عیبی ندارد، یکی دو دقیقه کنارش ایستادم. گریه کردم، آمدم بیرون. بعد از یک ساعت گفتند که تمام کرد. حرفی به آن صورت برای من نزد، چون اکسیژن در دهانش بود حرفی نزد که بگوید چه اتفاقی افتاده است، کجا رفته، برای چه رفته؟ بسیجی بود دیگر.»


به قول مادرش وقتی خبر شهادتش پیچید کل محله، سراسر گریه شد. انگار تمام محله دوستش داشتند.


اما در همان ایام خبر قبولی اش در دانشگاه آمد. حتی کارت دانشجویی نیز برای او صادر شد. اما خودش نبود. مادرش کارت دانشجویی اش را گرفت و در دیداری که با مقام معظم رهبری داشت آن را به ایشان نشان داد: «آقا گفتند دخترم خوشحال باشید که حسین دانشگاه اصلیش قبول شده است. دیدار آقا برای ما از همه بهتر بود.»


حال چند خاطره کوتاه از دوستانش که در سایت های مختلف منتشر شده اند را بازنشر می کنیم:


1.با آن همه کار، دم افطار دیگر رمق نداشتیم. حسین تازه می رفت صف نانوایی، سنگک گرم ببرد سر سفره. می گفتم: عجب حالی داری تو.


می گفت: تو چرا بی حالی؟!


2. خودش می نشست لباسش را اتو می کرد. نامرتب بیرون نمی آمد. می خواستیم با او جایی برویم مجبور بودیم دستی به سر و وضعمان بکشیم.


3. خستگی اش را ما ندیدیم. به کار، نه نمی گفت. فرق نمی کرد روضه هیئت باشد یا عروسی بچه بسیجی ها در فرهنگسرا. پای کار محکم می ایستاد.


4. می گفتم: بابا این از تو بزرگتر است. نگاه به هیکلش بکن. هوس کتک داری؟


این حرف ها برایش معنا نداشت. می گفت: کسی که امنیت نوامیس جامعه را به خطر می اندازد باید نهی از منکر شود.


5. تازه به آن محل رفته بودیم. غریب بودم. بچه های هم سن و سال من یک گوشه نشسته بودند. داشتم رد می شدم. چشمش به من افتاد. آمد جلو. زود گرم گرفت و مرا کشید وسط دوستانش. شدم بچه هیئتی. دیگر احساس غریبی نداشتم.


6. زیارت شاه عبدالعظیم برایش تکراری نمی شد. دلش که می گرفت یک راست می رفت همان جا. انگار نه انگار این همان حسین قبلی است! شوخی هایش کنار می رفت. روی صورتش فقط اشک بود و اشک.


اما شاید بتوانیم تمام این متن را در همین یک جمله مادرش خلاصه کنیم: دلم می خواهد آن راننده پرایدی که نصف شب بچه بسیجی ها را زیر می گرفت ببینم. همان که حسینم را شهید کرد.


کاری اش ندارم به خدا! فقط می خواهم بپرسم دلت آمد پسر به این قشنگی را از مادرش بگیری؟!