اخلاق اجتماعی و خانواده
خداوند در قرآن کریم خطاب به مردم میفرمایند؛ ای مردم برای شما در رسولالله (ص) اسوه حسنه وجود دارد. و یا حضرت رسول اکرم (ص) میفرمایند که من برای اکمال اخلاق مبعوث شدهام. این دال مرکزی و اصلی گفتمانهای دینی به خصوص الهی و اسلامی است. در این گفتمان اخلاق محور اصلی و راه نجات مردم بهشمار میرود؛ هرچند نوع و شرایط اخلاق با هم متفاوت است.آیتالله جوادی آملی در تعریف، اخلاق را عبارت از ملکات نفسانی و هیاتهای روحی که اگر نفس به آن متصف شود، به سهولت کاری را انجام میدهد و باعث میشود کارها، زشت یا زیبا به آسانی از نفس متخلق به اخلاق خاص، نشأت بهگیرد؛ میداند. بر این اساس، اخلاق به بد و خوب یا به بایدها و نبایدها یا فضایل و رذایل تقسیم میشود.
در رویکرد جامعه شناختی، اخلاق اجتماعی به آن دسته از منشها و رفتارهایی اطلاق میگردد که در تعاملات اجتماعی بهمنصه ظهور و بروز برسد؛ از این رو چهره و نمای فرهنگی و اخلاقی جامعه در این تعاملات به تصویر کشیده میشود. طیفها و لایههای اخلاقی یک جامعه و بهخصوص شاخصههای آنها در قالب مدلی ارائه میشود که در آن چهار طیف و منطقه اخلاقی وجود دارد: 1) ایمان اخلاقی؛ 2) عصیان اخلاقی؛ 3) کفر اخلاقی؛ و 4) نفاق اخلاقی. این مناطق یا طیفهای اخلاقی براساس دو محور الف) عقیده و پذیرش و ب) شکل رفتار و گفتار در اعضای جامعه بهنمایش در میآید. بنابراین این نمایش را میتوان در دو جهت ایجابی و سلبی در کنشهای اجتماعی و فرهنگی مشاهده کرد.
چرا اخلاق مهم است؟ به این سوال از این منظر میتوان پاسخ داد که توجه دستاندرکاران فرهنگی، سیاسی و اجتماعی به این مقوله جلب شود. از منظر دیگر پاسخ به این پرسش به سبب آن است که «هنجارهای فرهنگی و عوامل اجتماعی روی «شدن» فرد تأثیر مستقیم در عین حال تاثیر بسیار مهمی دارند. اخلاق نیز از این اصل کلی جدا نیست؛ زیرا اخلاق با یادگیریهای مختلف و بهصورت سازگار شدن با هنجارهای گروهی بیان و ظاهر میشود.بنابراین در اینجا مراد از اخلاق اجتماعی آن دسته از گفتارها و رفتارهایی است که از حالت نفسانی برخاسته و در عرصه اجتماعی به منصه ظهور برسد. هر چند بهنظر میرسد واژه اخلاق بیشتر ناظر به رفتارها و هنجارهای صادره از انسان باشد؛ اما باید ملکات و حالات نفسانی، را منشاء و مبداء بروز رفتارها و هنجارها برشمرد. همانند آموزههای دینی که در آنها مراد از خُلق و اخلاق جنبه رفتاری و هنجاری است، نه جنبه باطنی و نفسانی آن.
اما در اینجا قصد داریم تا اخلاق را با مفهوم خانواده ترکیب کنیم. خانواده در علوم اجتماعی دارای تعریف واحدی نیست و هر یک از اندیشمندان حوزه مطالعات خانواده بسته به فعالیت خود تعریف متفاوتی را ارائه میدهند. این تنوع در تعاریف ناشی از تکثر ابعادی است که در مفهوم خانواده وجود دارد. در نتیجه هر کدام از اندیشمندان متناسب با دیدگاه خود، بخش یا بخشهای خاصی از ابعاد و مؤلفههای خانواده را برجسته میسازند. برخی کارکرد خانواده را مهم و برخی دیگر ساختار خانواده را با اهمیتتر از سایر جنبههای دیگر میدانند. برای مثال، بوردیو خانواده را مجموعهای از افراد خویشاوند که از طریق ازدواج، نسب یا فرزندخواندگی به یکدیگر متصل شده و زیر یک سقف زندگی کنند تعریف میکند. در این تعریف ما با ساختار خانواده سروکار داریم نه با کارکرد آن؛ زیرا بوردیو خانواده را بر دو اصل خویشاوندی و همزیستی متکی میداند. در تعریف کارکردگرایی (ساختاری-کارکردی) خانواده را گروهی اجتماعی میدانند که اعضای آن بهوسیله دودمان و یا از طریق ازدواج و فرزندخواندگی با یکدیگر پیوند داشته و در تامین درآمد، اقتصاد زندگی و نگهداری از فرزندان با هم تشریک مساعی داشته باشند.
در تعاریف مختلف ما با سه دیدگاه در خصوص ارتباط جامعه با خانواده مواجهیم. یک دیدگاه بر آن است که خانواده، نهادی است که تحت تأثیر جامعه و نهادهای مختلف اجتماعی مانند رسانهها قرار دارد. گروهی دیگر جامعه را متأثر از خانواده میدانند. گروه سوم نیز به رابطه دیالکتیکی و تعاملی میان جامعه- فرد- خانواده معتقدند. خانواده در فرهنگهای مختلف و بسته به مؤلفههای فرهنگی و تاریخی دارای تعاریف مختلف و با درجه اهمیت بسیار متفاوتی میباشد. در جامعه ما خانواده در ارتباط با ساختار اجتماعی در نظر گرفته میشود. یا به قول تقی آزاد «نهاد خانواده در کنار دین و دولت، از گذشته تا کنون سازنده جامعه ایرانی بوده است». از منظر این رویکرد انسجام اجتماعی، اخلاق اجتماعی و فرهنگ؛ امنیت و توسعه سه نیاز اصلی است که هر جامعه برای ادامه بقاء و استمرار به آنها نیازمند است.
در جامعه ما همانند بسیاری از جوامع؛ نهاد خانواده یک نهاد مبتنی بر روابط انسانی است که ارزشهای اخلاقی در آن پررنگتر از سایر مشخصات آن است. از اینرو، ارزشهای اخلاقی مبنای روابط خانواده بهشمار میروند. بنابراین و از آنجا که خانواده به عنوان نخستین عامل جامعهپذیری شناخته میشود، انتظار میرود که هر یک از انواع خانواده، قادر باشند تا شخصیتها و نگرشهای سیاسی و اجتماعی متفاوتی را به نظام اجتماعی عرضه داشته و قدرت پرورش شخصیتهای مشارکتجو را ممکن سازند. مشارکت برای جامعه از این جهت مهم است که منجر به تولید گفتمانها در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میشود.
از سوی دیگر خانواده موجب گسترش مشارکت اجتماعی میگردد. مشارکت مردمی را میتوان به عنوان بخشی از حیات و استراتژیهای توسعه سیاسی- اجتماعی بهشمار آورد و برای آن سه عملکرد عمده بر میشمرد. مشارکت اجتماعی، اولاً نحوه برخورد غیرابزاری دولت با مردم و احساس ارزشمندی را تضمین میکند. ثانیاً؛ مشارکت به عنوان حلال اصلی مشکلات در شرایط اجتماعی حاد بهشمار میرود. علاوه بر آن، مشارکت به منزله کانالی عمل میکند که گروهها و جوامع محلی میتوانند از طریق آن به عرصههای کلان و بزرگتر تصمیمگیری دسترسی پیدا کنند. بنابراین بدون مشارکت، تدبیرهای توسعه هم غیرمردمی و هم بینتیجه خواهد بود.
خانواده به عنوان کوچکترین عنصر و واحد اجتماعی همیشه از سوی گفتمانهای مذهبی- سنتی محل توجه بوده است. در این گفتمان نیز خانواده جایگاه کانونی خود را همچنان حفظ میکند؛ با این تفاوت که در این گفتمان، بدون ارزشگذاری فرهنگی، پدر به سراغ اعضای خانواده میرود تا شکاف بهوجود آمده در خانواده را مجدداً ترمیم نماید. در نتیجه، خانواده در این گفتمان نیز دارای همان مرکزیت و ارزش در گفتمان سنتی است، با این تفاوت که خانواده بازنمایی شده؛ نیازها و مطالبات تغییریافتهای دارد. در شرایط فعلی جامعه ما، خانواده در کانون توجه قرار دارد که برای اصلاح جامعه میتوان به آن بازگشت.
الاهیات اجتماعی یک معرفت ترکیبی متشکل از حدیث اجتماعی، تفسیر اجتماعی، کلام اجتماعی، فقه اجتماعی و اخلاق اجتماعی بهشمار میرود. موضوع این رشته هم به متون دینی مرتبط با زندگی اجتماعی و هم لوازم و عوارض و تبعات و آثار ناشی از آن مانند خانواده و همسرگزینی، کار و تجارت، دولت و حکومت، تعلیم و تربیت، تبعیض و عدالت میپردازد. از اینرو حیات جمعی انسان و مسائل مربوط به آن موضوع این رشته را شکل میدهد. این موضوع دارای وحدت اعتباری و انتزاعی است و نه ذاتی و حقیقی بنابراین در جامعه باید بر موضوعاتی تاکید کرد که جامعه را به بالندگی و رشد و توسعه برساند. اخلاق و احکام مربوط به آن، در بعد فردی و در بعد اجتماعی باعث استواری نظم، برقراری عدالت و تأمینکننده سعادت در دنیا و آخرت بهشمار میرود. باور به دو اصل اعتقاد به مبداء خلقت و باور به معاد انسانها را دلبسته و پایبند به ارزشهای اخلاقی میسازد. اگر اخلاق را مجموعهای از اصول و قواعد رفتاری که هر فردی از اجتماع بهطور داوطلبانه آن را پذیرفته و درونی کرده است، بدانیم، آنگاه اخلاق نوع نگرشهای فرد نسبت به جامعه و نسبت به سایر افراد را سامان خواهد داد. در نتیجه هم میتوان از بعد نظری، که به عقاید و نگرشهای درون جامعه و فرهنگ توجه دارد، به اخلاق نظر کرد و هم از بعد عملی که ناظر به عملکردن و رفتارکردن به شیوههای اخلاقی است. اما بهنظر میرسد که ما باید بر بعد دوم یعنی اخلاق عملی یا اخلاق اجتماعی یا دگردوستی بیش از اخلاق نظری تأکید میورزیم. دورکیم اخلاق را اساس همبستگی اجتماعی میداند. «اخلاق دینی و سنتی مبنای همبستگی مکانیکی و اخلاق اجتماعی و مدنی اساس همبستگی ارگانیکی است.
در نتیجه اخلاق در جامعه معاصر از نظر دورکیم با اخلاق دوران باستان در تضاد کامل قرار میگیرد. زیرا در گذشته امور اخلاقی ریشه جمعی داشت و هر آنچه که روح جمعی را خدشهدار میکرد، جرم بهحساب میآمد و خصلت غیراخلاقی داشت. اما در دوران مدرن معنای جرم تغییر کرده و هر آنچه وجدان فردی را خدشهدار کند و به حقوق فردی لطمه بزند غیراخلاقی خوانده میشود. وی نتیجهگیری میکند که مشکل جوامع مدرن اصل مسئله اخلاقی است. از سوی دیگر برخی از صاحبنظران در مورد این بحث که آیا اخلاق مربوط به دینداری است یا خیر؟ پاسخ میدهند که دینداری عامل مؤثر بر اعمال اخلاقی دگردوستانه است ولی باید منابع دیگری نیز برای آن متصور شد. در نتیجهگیری از این دو رویکرد میتوان مدعی شد که در مرحله اول اخلاق، پذیرش قوانین اجتماعی (یعنی فرد خود را در کلیت دیگران تعریف کند) است. هرچه فرد به یکی بودن و یکپارچگی اجتماعی نزدیکتر شود، لاجرم به یک سری قوانین ماوراءالطبیعه برای توجیه آنها نیاز پیدا میکند؛ لذا قوانین اخلاقی را منطبق بر وحی و دین و شریعت میسازد. در گفتمان دینی و اخلاق اجتماعی ما باید به سوی دیدن چیزهای کوچک، انجام دادن کارهای کوچک، آموختن کارهای کوچک از اطرافیان روی آوریم. دعا همانقدر مهم است که رسیدگی به امور زندگی روزمره، شاد کردن همسر و اطرافیان، انجام امور منزل، هدیه دادن، بچهداری، پرکردن اوقات فراغت فرزندان، دستگیری از دیگران، خود اتکایی و کسب روزی حلال، شناخت نیازهای خانواده و تأمین این نیازها، صبر و حوصله و استقامت و پایداری در سختیهای زندگی مثل پخت و پز، استحمام فرزندان، لباس شستن، بازی کردن با فرزندان، قالی بافتن برای کسب رزق حلال، تنظیم روابط زناشویی، و اظهار دوست داشتن. اعمالی از این دست از منظر این گفتمان اخلاق اجتماعی یا اخلاق عملی تلقی میشود.
منبع:عباس عموری – قائم مقام انتشارات علمی و فرهنگی